27 ماهگی عشقم وکلی خبر.......
سلام به دختر نازنینم اول از همه که 27 ماهگیت مبارک باشه وانشالله 200ساله بشی عشق مامان وبابا
واز اینکه نتونستم برات کیک درست کنم شرمنده چون امروز قرار بود باهم بریم تا برات لباس بخرم اما به دلیل یبوست شما که 3 روز جیش نکرده بودی و مدام فشار میومد بهت وترسیدم تو راه مجبور شم برگردم خلاصه امروز تا ساعت 12 در دستشویی بسر میبردیم
اما بریم سراغ خبرهای این یک ماه :
اول از همه که مامانیت که از هر انگشتش یک هنر میریزه یه هنر دیگه هم بهش اضافه شد واونم بافتنیه
وتا الان که اومدم در دنیای مجازی سه تا کار انجام دادم اولیش یه کلاه واسه زینب خانوم وبعدیش یه کلاه برا بابایی و الان هم آخرای یه ژاکت زیبا برا دخترمه که انشاالله عکس همه اش رو میذارم .
واما خبر بعدی تولد دایی محمد رضا بود که یه مهمونی دورهمی بود وخوش گذشت اینم از عکسهاش:
این یه عکس به جامونده از دخملی
از چپ زینب ,دایی محمد رضا, محمد حسین(پسر خاله مامانی),حانیه
وخبر بعدی انجام پروژه ی ژله تزریقی که خیلی وقت بود دوست داشتم درست کنم وبالاخره موفق شدم اینم عکسش:
این اولین ژله که مامان جونشون اومده بودن خونمون وبا خاله الهه درست کردیم
واینم از دومین ژله که خیلی عالی شد خونه مامان جون با خاله الهه درستیدم
واینم سومین ژله که خونه مامان جون با عمه نجمه درست کردیم وخیلی خوشگل شد
اینم از همه هنرای مامانی امیدوارم وقتی تو هم بزرگ شدی باسلیقه و هنرمند باشی همین الان که عکس ژله رو دیدی میگی مامان این ژله تزلیقیه قربون دختر خوش زبونم بشم .
راستی پریروز رفتیم هایپر مارکت پدیده خرید کنیم از آخر که داشتیم برمیگشتیم تو بااین دلقکایی که اونجا بودن دست دادی و تا وقتی اومدیم خونه از خوشحالی 120 بار به من وبابایی گفتی من به دلقک دست دادم