دلم میخواد برات بنویسم عشقم!!!!!!!!!!!!
سلام به گل خترم
امروز بعد از ناهار رفتیم خونه مامانی کلی ذوق کرده بودی وبراشون میخندیدی مامانی که ازت جدا نمی شد دائم شما رو بوس بارون میکرد دایی محمد وخاله الهه هم یکی در میون بغلت میکردن آخه خیلی دوست دارن عشقم خلاصه که کلی قربون صدقت شدن بابایی جونم به خاطر اینکه ماشین جدید خریده بودن رفته بود دنبال روکش و این طور کارا نا گفته نمونه که دایی محمد کلی ذوق کرده بود وخلاصه روز خیلی خوبی بود الان هم که دارم مینویسم شما رو خوابوندم البته باکلی ترفند آخه چند روزه خیلی بازیگوش شدی خوابت میاد ها ولی دوست نداری بخوابی الانم اومدم خاطره امروزمون رو بنویسم که فراموش نکنم دوست دارم عشقم خوابای خوب ببینی عزیزترینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی