تولد7سالگی و رفتن به کلاس دوم

سلام به دختر نازنینم امروز بعد از چند ماه اومدم که برات کمی از خاطرات بنویسم امسال اوایل فروردین متوجه شدیم خدابهمون یه نی نی کوچولو داده همون چیزی که تو ارزوش رو داشتی خلاصه خیلی حواست به من هست و هرچه زودتر منتظری که نی نی کوچولو بدنیا بیاد کمتر از یه ماه دیگه این انتظار به سر میرسه و امیدوارم که واقعا خوشحال بشی و با یه برادر کوچولو روز های خوبی رو بگذرونی و زیاد حساس نباشی البته که ماهم باید خیلی حواسمون بهت باشه ولی خب بازم بعد از 7سال پادشاهی شما قراره یه نفر دیگه بیاد و وارد جمع خانوادمون بشه امسال تابستون برای تولدت به درخواست خودت دوستات رو دعوت کردیم و خیلی بهت خوش گذشت و کلی از من و بابایی تشکر کردی منم خیلی خوشحال بودم ویا جشن متفاوت برات گرفتیم یه لباس خوشگل دادم برات اماده کردن و کیک سفارش دادیم چون دیگه من نمیتونستم خیلی روپاهام وایسم وکیک درست کنم خلاصه خیلی بهت خوش گذشت اینم عکسای تولدت فرشته نازنین من





بعد از تولد کم کم اماده شدیم برای وارد شدن به کلاس دوم دبستان رفتیم فرم جدیدت رو از مدرسه گرفتیم و خلاصه اول مهر راهی مدرسه شدی فامیل معلم امسالت خانوم جلمبادانی هست خیلی فامیلش سخته نه من کلی تمرین کردم که درست تلفظ کنم خلاصه با اینکه امسال باردار خستم اما باز هم نماینده شدم تا بتونم بیشتر بامعلمت در ارتباط باشم اینم عکسهای روز اول مدرسه
واینکه امسال تابستون کلاس رقص میرفتی و خیلیییییی دوست داشتی و دوترم رفتی و بعد هم که مدرسه ها شروع شد .خب دختر نازنینم اینم خاطرات این چند ماه فعلا خداحافظ🤗🤗