گشت وگذار با خاله افسانه
سلام به گل دختر عزیزم امروز اومدم بگم برات که دیروز وامروز بهمون کلی خوش گذشت آخه دوست مامانی خاله افسانه از تربت اومده بود وکلی باهم خوش گذروندیم اول از دیروز بگم که ساعت 10 صبح خاله افسانه اومد خونمون و تا نزدیک ظهر بود وکلی باهم صحبت کردیم والبته چون خاله جون شما رو دوست داره کلی باهم بازی کردین وبعد برای عصر قرار گذاشتیم که بریم بازار، ساعت 5 به همراه دوست دیگه مامانی، خاله اکرم، رفتیم پاساژ فردوسی و نزدیک5ساعت راه رفتیم وکلی خسته شدیم شماهم که دیگه خوابت برد والبته نا گفته نماند که حاصل این 5 ساعت فقط یه لباس برای شما بود به قول خاله افسانه خیلی خسته شدیم واما امروز هم که قرار گذاشتیم رفتیم خونه دوست دیگه مامانی خاله فاطمه والبته بهار کوچولو ،و تا نزدیک ظهر اونجا بودیم وبعد با افسانه جون خدا حافظی کردیم رفتیم خونه، اینم از برنامه این دو روز که کلی به همه خوش گذشت اینم چندتا عکس از این دو روز...................
اینجا لوازم آرایش افسانه جون رو برداشته بودی داشتی وای وای وای..............
این عکس رو هم تو پاساژ گرفتیم، من فیلم گرفتم و اکرم جون عکس، بعد آقاهه گفت: یه خواننده کنسرت داشته باشه اینقدر عکس وفیلم نمیگیرن که شما دارین میگیرین..........
واما خونه خاله فاطمه وبهار کوچولو....
واما امشب یه شام خوشمزه درستیدم و بابایی هم کلی خوشحال شد ویه ژله آکواریوم هم درست کردم.......