زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

****روزت مبارک عزیزترینم****

1393/6/7 1:28
نویسنده : سمیه
254 بازدید
اشتراک گذاری

   

 

دخترم با تو سخن می گویم
زندگی در نگهم گلزاریست
و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری
من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم
گل عفت ، گل صد رنگ امید
گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید
چشم تو آینه ی روشن فردای من است
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ
دخترم با تو سخن می گویم
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گل چین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداریست
که سراسیمه دود در پی گل های لطیف
تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
تو گل شادابی ‏
به ره باد مرو !!!
غافل از باد مشو
ای گل صدپر من
همه گوهر شکنند
دیو کی ارزش گوهر داند ؟
دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند حرامی مسپار ، دزد را دوست مخوان !
چشم امید به ابلیس مدار
ای گوهر تابنده بی مانند
خویش را خار مبین
آری ای دخترکم
ای سراپا الماس ، از حرامی بهراس …
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس
قدر خود را بشناس

سلام به دختر عزیزم  اول از همه روزت مبارک .

این متن بالا یهو به چشمم اومد وچون دیدم قشنگه برات نوشتم .

دختر نازنینم خیلی دوست دارم امیدوارم که وقتی داری خاطراتت رو میخونی  توی همچین روزی یکی باشه که بهت تبریک بگه مثلا وقتی من عروس تازه بودم منظورم اول ازدواجمه چشمکمادر شوهرم این روز رو بهم تبریک گفت ومن خیلی خوشحال شدمخندونک دیروز خونه ی مامان جون بودیم که یهو گوشی خاله الهه زنگ خورد ومادر شوهرش بهش تبریک گفت اونم همون احساس من رو داشت وخیلی خوشحال شد.

فک کنم اینقدر بزرگ شدی که منظورم روبفهمی !میدونم تو این دوره زمونه ای که الان ماهستیم هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست چه برسه وقتی که شما بزرگ بشین یعنی حدود بیست سال دیگه معلوم نیست چی بشه!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ولی از تو دختر نازنینم میخوام که تمام سعیت رو بکنی که حجاب و عفاف خودت رو حفظ کنی و خیلی با اقتدار تحصیلت رو ادامه بدی و به آرزوهات برسی و ازت میخوام که همه تصمیمات زندگیت روبا فکر زیاد بگیری که دیگه بعد پشیمونی سودی نداره !!؟؟

دختر نازنینم ازاین روزهای نزدیک به دو سالگیت  برات بگم که اینقدر با نمک وخوردنی شدی که همه عاشق صحبت کردنت شدن وای نمیدونی عزیزم که شعر میخونی وصحبت میکنی اونم پشت سرهمبغل مخصوصا وقتی میخوایم بخوابیم کچلم میکنیکچل همش میگی برام قصه بگو اما وسط قصه خودت کلی صحبت میکنی الان قصه شنگول ومنگول وحسنی رو خیلی دوست داری وهر شب دارم همونا رو میگم عینکخندونک

تا شماره 4  بلدی بشمری کارتهای صد آفرین مخصوصا میوه هارو خیلی بانمک میگی یه چیز دیگه وقتی کار بدی میکنی نه تنها در مقابل ما بلکه در مقابل اسباب بازی هات هم میگی ببخشین یا معذرت مثلا اون روز عروسکت رو انداخته بودی جلوی یخچال  من ندیدم پام بهش خورد بعد گفتی ببخشین نی نی!! وسریع برداشتیشخندونک

یه کلمه یا به عبارتی جمله که میگی اینه که (مامانی چغار متونی؟؟؟)یعنی چکار میکنی؟؟یا اینکه هرچیزی که برات میارم که بخوری یا اینکه میگم این برای زینب باشه اینقدر روش احساس مالکیت میکنی که حتی به خود من هم نمیدی چه برسه به دیگرانخندونک و میگی( دست نزن مال خودمه اصلا دست نزن) خیلی هم با جبروت وجدی میگی واصلا شوخی نمیکنیعینک

کلا خیلی بامزه صحبت میکنی دوست دارم لحظه لحظه صحبت کردنت رو برات ضبط کنم اما یه دختر مخالف با عکس گرفتن و فیلم وضبط صدا و.............هستی.قهر

خوب امروز تولد عمه جون فاطمه  هم هست واز همین جا بهش تبریک میگم  انشاالله 200ساله بشی عمه جون.جشنجشن

پسندها (2)

نظرات (0)