زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

سال 1394 مبارک

1394/1/8 22:43
نویسنده : سمیه
308 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وصدسلام به دختر نازنینم سال 1394 از راه رسید وامیدوارم برای همه ملت ایران یه سال پراز شور وشادی  و پر روزی باشه انشالله تو این سال جدید هیچ مسلمونی گرسنه نمونه وهمه خوشحال باشن , انشالله تو این سال جدید همه به آرزوهاشون برسن کسایی که منتظر نی نی ناز هستن خدا بهشون هدیه بده ,انشالله هیچ بچه ای تو بیمارستان نباشه, انشالله مطب دکتر کودکان همیشه خالی باشه وهیچ بچه ای مریض نشه, اما این سال جدید رو به تمام دوستان نی نی وبلاگی ودوستان عزیز وصمیمی خودم تبریک میگم .

خوب امسال هم طبق هرسال خاله بابایی از یزد اومدن مشهد وهمگی چون ایشون رو دوست داریم خیلی خوشحال شدیم وشب سال تحویل اومدن خونه مامان جون وهمه دور هم سبزی پلو باماهی خوردیمخوشمزهو اما موقع سال تحویل شما وبابایی خوابیدین  عینکولی من که بشدت خوابم میومدخواب آلود بیدار بودم وهمین که  سال تحویل شد سریع رفتم خوابیدم آخه امسال سال تحویل ساعت 2:15 بود.

خلاصه صبح روز سال جدید چون امسال مصادف با دهه فاطمیه بود وروضه های باباجون, ساعت 6 صبحخواب آلود  بابایی رفت ولی من خیلی خوابم میومد نرفتم اما بعد که بابایی برگشت حاضر شدیم ولباسای جدیدمونچشمک رو پوشیدیم ورفتیم خونه مامان جون ( مامان بابایی) بعد از اونجا رفتیم خونه مامان جون دیگه(مامان خودم) اما چون دیر رسیدیم رفته بودن خونه مادر بزرگ (مامانی) ما هم رفتیم اونجا و همه دایی ها وخاله های مامانی رو هم دیدیم وبعد برای ناهار رفتیم خونه بابابزرگ بابایی که اونجا هم کل خونواده بابایی  دعوت بودن و بعدظهر رفتیم خونه بابابزرگ مامانی وبابایی وبرای شام اونجا بودیم.

خسته شدم دیگهعینک خلاصه کلی عید دیدنی کردیم وخوش گذشت حالا بریم سراغ عکساخندونک

 

این عکس مال چند روز قبل از عیده که داشتیم فرش آشپزخونمون وپرده ها رو میشستیم وشما با ستایش ونگین تاب بازی میکردینمحبت

 

 

 

اینم از سفره هفت سین وزینب خانوم نازنینمبوس

 

 

 

این عکس دیشب که رفته بودیم خونه خاله زهرا عید دیدنی 

 

 

حانیه جیگر خالهبوس  و   دختر نانینم فدات بشم اینقدر ماهیبغلبوس

 

 

این عکس امروز که باهمدیگه رفتیم پارک وکلی بازی کردی

 

اینم از عکس پارسال که با افسانه جون رفته بودیم پارک چقدر دخترم خانوم شدهمحبت ولی لپاش آب شدهغمگین

امروز خیلی یاد خاله افسانه ( مامان هیچکس) افتادم که سال پیش باهم رفته بودیم پارک وکلی عکس گرفتیم, ولی امسال هنوز ندیدمش وخیلی دلم واسش تنگ شدهمحبت

اینم از آخر  پارک که داشتیم میرفتیم خونه ,شما رفتی داخل مغازه وگفتی یه آبمیوه بخوریم حالاخندونکتعجب

اینم از هویج بستنی شماعینک

قربون دختر نازنینم بشم که اینقدر خوشمزه ایمحبتبغل

خوب برا امشب کافیه من برم بخوابمبای بای

پسندها (2)

نظرات (3)

بابای ملیسا
9 فروردین 94 14:46
سلام . ضمن تبریک سال نو به شما و خانواده محترمتون . وبلاگ ملیسا خانم با موضوع سفر به کیش به همراه عکسهای فراوان به روز شد . خوشحال می شیم قدم رنجه کنید و با تشریف فرمایی به کلبه مجازی ملیسا خانم ، با ثبت یه یادگاری ، کلبه حقیرانه ما رو منور کنید . منتر حضور شما و مشاهده نظرات قشنگ شما هستیم . ( بابای ملیسا خانم )
مامان زهرا
12 فروردین 94 19:22
سلام به مامان سمیه عزیز سال نو مبارک . انشالله تمام ارزوهای شما و گل دختری براورده بشه . به به چه عکسای نازی . چه سفره 7سین خوشگلی از همه مهمتر چه فرشته دوست داشتنی انشالله سال جدید خنده از لبای عسل خانووم جدا نشه
سمیه
پاسخ
سلام عزیزم مرسی خانومی از محبتتون
افسانه مامان فاطمه
23 فروردین 94 9:08
سلام سمیه جون عیدت مبارک چه ناز شده دخترت تو لباسای عیدش دختر نازتو از طرف من یه ماچ گنده بکن[پاسخ سلام همچنین عزیزم مرسی حتما بوسش میکنم