یه پست طولانی!!!!
سلام به دخترم وهمه دوستان عزیزم
بالاخره اومدم بعد از یک ماهی ونیم !!
خب این چند وقت خیلی درگیر بودم والبته تنبلی هم چاشنیش شد ونتونستم زودتر بنویسم
حالا همه چی رو تعریف میکنم :
اولا اینکه عروسی خاله الهه بود وهمه خانواده درگیر لباس دوختن وخریدن وآرایشگاه اینا بودیم وعروسی 10 اردیبهشت بود وحسابی هم خوش گذشت من وخاله زهرا تو این مدت خیلی زیاد میرفتیم خونه مامان جون تا تو,کارهاشون یکم کمک کنیم وبه ما هم خوش میگذشت از خرید پرده براخونه خاله الهه تا سرویس ولوازم آشپزخونه خلاصه خانوم ها هم که عاشق خرید!! همش تو بازار بودیم ودر این حین چند باری باهم رفتیم پارک یه روز باعمه فاطمه یه روز با خاله زهرا وشما هم حسابی خوش میگذروندی حالا بریم سراغ عکسا وتوضیحاتش:
در ادامه مطلب..
یک روز که با عمه فاطمه وستایش رفتیم پارک ملت
اینجا تازه یادگرفتی از این سرسره بزرگ بیای بالا البته منم اومدم بالا دیگه
یه روز جمعه رفتیم باغ عموی مامانی وبابایی
یه روز باهم رفتیم پارک وکلی خوش گذروندیم
اینجا باخاله زهرا وحانیه رفتیم پارک
خب البته مامانی این چند وقت همچین تنبل هم نبوده وکلی چیزای خوشمزه درست کرده نمونش این کیک گوشت که واقعا خوشمزه بود ودستورش رو از سایت اشپزیهای مامانم برداشتم
واین هم کوکوی سیب زمینی داخل نان باگت
واین اولین لباس تابستونی امسال که مبارکت باشه عزیزم
این هم لباس عروس زینب خانوم برای عروسی خاله الهه (البته به قول خودت خاله الهه اینا)
فرشته نازمن
اینم تارت خوشمزه که برا اولین بار درست کردم وخیلی خوب شد
قبل وبعد از ژله
اینم از ژله تزریقی وقالبی برای یخچال عروس خانوم
اینم از نون وپنیر برای خواهر عزیزم البته پنیرش رو یادم رفت بذارم
جمعه بعد از عروسی رفتیم باغ باباجون اینا
کنار کاهو ها ویواشکی خوردن کاهوی نشسته
اینم از یه پارک دیگه واب بازی
اینم از روز 15 رجب که باهم دوتایی رفتیم حرم وکلی خوش گذشت
اینجا هم رفتیم کلبه کودک پاندا که شماحسابی بازی کردی
زینب وجوجه های ستایش
اینم از یه روز دیگه که با هم رفتیم پارک
واخرین عکس حلوا پزون بود که حوس کرده بودم ودرستیدم
خوب دیگه ببخشید که اینقدر طولانی شد خودم خسته شدم فعلا بای