عکسهایی از فرشته کوچولوی مامانی
سلام به همه دوستان عزیزم والبته دختر نازنینم که عاشقانه دوستش دارم.
اول از همه عکسهای نمایشگاه ماشین رو میذارم که البته شما خیلی من رو اذیت کردی ولی خب دیگه تجربه شد که سال دیگه بابایی تنها بره و خونه رو ترجیح میدم چون احتمال گم شدنت خیلی زیاد بود ومن چهارچشمی مراقبت بودم ودرنتیجه فقط تو رو میدیدم نه ماشینا رو واین باعث شد سردرد بگیرم خب حالا بریم سراغ عکسامون:
فقط دوست داشتی بری تو ماشینا بشینی وتمام کلیدایی که داشت رو فشار میدادی
اینجا با عمو نشستین روی این موتوره که تواصلا نمیخواستی بیای پایین
اینجا به علت برخی مشکلات ماشین بابایی , دوباره رفتیم قوچان و البته اینبار رفتیم داخل یک پارک جنگلی کنار تاب وسرسره و به اندازه تمام روزایی که رفتیم پارک بازی کردی از 7 صبح تا 12 ظهر
اما بعد از اونجا به پیشنهاد بابایی رفتیم اخلمد که ابشار زیبایی داشت البته نزدیک 2 ساعت پیاده روی داشت
خوب دیگه اینم ازعکس ها فعلا داری روی اعصابم پیاده روی میکنی وبه همه چی فضولی میکنی و من باید بلندشم بریم بیرون از این اتاق تا پست بعد بای