مهدکودک ودوستان خوب
سلام به دختر نازنینم این روزها خیلی دور شدیم از همه کارهایی که شاید تا سه سال پیش انجام میدادیم مثلا نوشتن روزانه های وبلاگت من خیلی مشتاق بودم که چند روزی یه بار بیام و از همه شیرین کاری هات و بزرگ شدنت بنویسم اما دنیای مجازی منو دور کرد از بروز کردن وبلاگت اما امروز که 18فروردین 97 هست و یک ساعت پیش شما راهی مهد کودک شدی و من وقت کردم بیام و بنویسم از اینکه اونقدر خانوم شدی وشیرین و فهمیده صحبت کردنت اصلا به یه دختر کوچولویه 5سال و نیمه نمیخوره از اینکه اینقدر زمان داره زود میگذره که حس بزرگ شدنت رو عمیقا نمیتونم لمس کنم عزیزکم دختر شیرینم من عاشقانه دوستت دارم اگه بخوام گزارش این چند وقت رو بنویسم که خیلی حرف دارم اما میخوام از مهد رفتنت بنویسم با اینکه انتخاب مهد کودک خیلی سخت بود اما الان که نیمی از سال گذشته از انتخابم راضیم و اموزش هایی که در مهد دیدی خیلی عالیه از شعرها و زبان انگلیسی و قران واینکه دوستای خوبی پیدا کردی یکی از دوستای صمیمیت که اسمش ساراست وخیلی همدیگه رو دوست دارین و دختر بسیار خوب و نازنینی هست ومامان مهربونی داره و دوست دیگه تو کیمیا هست و سبحان و یکتا که از دوستان صمیمی تو هستن اسم مربی مهدتون راحله جون هست یه خانوم مهربون که خیلی دوستون داره اما بعد از مهد نوبت میرسه به انتخاب مدرسه که خیلی سخت تر از انتخاب مهد کودک هست و واقعا دوراهی بزرگیه انتخاب مدرسه دولتی یا غیر دولتی؟؟؟؟
مامان سارا و یکتا که مدرسه غیر دولتی مبتکران رو انتخاب کردن ولی مامان کیمیا مدرسه دولتی اما من همچنان نمیدونم چکار کنم !!!!!
انشاالله که بتونم انتخاب خوبی بکنم چون کلاس اول واقعا مهمه و پایه باید قوی بشه و یه معلم خوب میخواد خب دختر نازنینم فک میکنم برای امروز کافیه فعلا بای
مامان سارا و یکتا که مدرسه غیر دولتی مبتکران رو انتخاب کردن ولی مامان کیمیا مدرسه دولتی اما من همچنان نمیدونم چکار کنم !!!!!
انشاالله که بتونم انتخاب خوبی بکنم چون کلاس اول واقعا مهمه و پایه باید قوی بشه و یه معلم خوب میخواد خب دختر نازنینم فک میکنم برای امروز کافیه فعلا بای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی