زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

سفربه کیش

1392/9/10 23:31
نویسنده : سمیه
315 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان عزیزم وهمچنین به دخترگلم 

این چند روز که نبودیم در حال تصمیم گیری برای سفر بودیم که بالاخره همه چی دست به دست هم داد تا ما بریم مسافرت اونم کیششششششششش

خلاصه جونم برات بگه که روز یکشنبه بابایی از سر کار اومد و گفت  برای دوشنبه بلیط گرفته منم که کلی خوشحال شده بودم سریع چمدون وبستم وهمه چی آماده کردم که بریم دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!

بابایی گفت ما8 نفریم منم باتعجب گفتم  کی باهامون میاد!!!!!!!1 گفت اصلا اونا برامون بلیط گرفتن که بریم گفتم کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت عمه نجمه و شوهرش و برادر شوهر وپسرعموی شوهر عمه نجمه هستن منم که فقط برام مهم بود برم مسافرت تا روحیه ام باز شه،، گفتم خوبه ؟!خلاصه روز دوشنبه ساعت 12 پرواز داشتیم وپرواز به موقع انجام شد ومن از این خیلی میترسیدم که شما اذیت بشی که خدا رو شکر خیلی دختر ماه وخانومی بودی واز اول پرواز خوابیدی وتقریبا 15 دقیقه آخر بیدار شدی واصلا اذیت نشدی وبعداز اینکه رسیدیم رفتیم بیرون از فرودگاه وترانسفر منتظرمون بود و مارو تا هتل رسوند.

بعد رفتیم سراغ تحویل گرفتن اتاق ، همه اتاقاشون رو گرفتن بجز ما که تاساعت4/5 معطل شدیم وبعداز گذاشتن وسایلامون رفتیم بازار پانیذ و مرکز تجاری و....

تا ساعت8/5 بعد اومدیم هتل برای شام .

روز بعد یعنی سه شنبه هم که بعداز صبحانه رفتیم لب دریا و کلی قدم زدیم البته شما تو کالسکه بودین!!!!

بعد از قدم زدن دوباره رفتیم بازار ویکمی خرید کردیم ........

وبرای ناهار برگشتیم هتل وبعد از کمی استراحت رفتیم گشت جزیره که شامل شهر کاریز و شهر حریره و سواحلی که فیلم موج وصخره اونجا فیلمبرداری شده بود وکشتی یونانی وبازار پدیده و بعد صرف شام و بعداز خستگی بیهوش شدیم .

واماروز چهارشنبه صبح رفتیم کشتی کف شیشه ای وبعد  رفتیم پارک دلفین ها و باغ پرندگان که خیلی جالب بود.

وبعد دوباره بازار وشام ولالا.

روز پنج شنبه یعنی روز آخر ساعت 6/5 صبح همگی رفتیم لب دریا و بابایی آب تنی کردو منم کنار آب قدم میزدم دختر گلم هم که خواب بودن.

 واما بعد رفتیم صبحانه وبعد رفتیم سواحل مرجانی و بازار مرجان که خوب بودواما باید ساعت 2/5 میرفتیم فرودگاه وبرگشت به خانه...........

حالا عکسای مسافرت در ادامه مطلب ...........

ادامه مطلب

زینب خانوم در فرودگاه مشهد قبل از سوار شدن..

 

 

زینب در هنگام سوارشدن به هواپیما!!!!!!!!

 

 

 

قربون اخمات بشم

 

زینب جون در اتاقمون تو هتل در حال شیطنت ........

 

 

این عکس جاموند که توهواپیما گرفتم از این بالا جزیره خیلی خوشگل بود.

 

نمایی ازز جزیره از شیشه هواپیما

 

اینجا نزدیک اتاقمون بود.

 

 

زینب سر میز صبحانه..........

 

 

اینجا ورودی شهر کاریزه که بابایی میخواد بلیط بگیره.

 

 

 

 

اینم از درخت سبز که قدیمی ترین درخت درجزیره وحدود700 سال قدمت داره وخیلی خوشگل بود.

 

 

 

 

اینجا هم ورودی باغ پرندگانه...

 

بگیر بشین بچه جون

عجب طوطی قشنگی

طاووس خانوم به دنبال زینب

اینم از خودنمایی!!

اینجا حوصلت سر رفته بود و میخواستی بیای بغل

اینم از عقاب!!!!

تمساح!!!!

فلامینگوها

 

اینج ساعت 6/5 صبح لب دریاست که بابایی داره آب تنی میکنه!!!!!!

 

عجب آب زلال وساحل زیبایی بود

زینب در خواب عمیق

اول اسممون

زینب در حال بیدار شدن

اینجا سواحل مرجانی ...

 

زینب وباباییش

قلبممممممممممم

زینب خانم روی درخت روبروی هتل!!!!!!

 

غروب آفتاب

 

زینب وکشتی یونانی!!!!

 

زینب وکشتی یونانی

 

زینب در سالن سیرک

 

زینب در سالن سیرک

زینب درآکواریوم

آکواریوم

سفره ماهی

کوسه

 

اینم از همه عکسای زینب خانوم در کیش خیلی سفر خوبی بود وخیلی خوش گذشت واز بابایی بخاطر همه کارایی که واسه خوشحال کردنمون میکنه تشکر میکنیم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فاطمه
11 آذر 92 10:25
سلام زینب جونی سلام مامان گل زینب جون سفرا بی خطر چه بی خبر سوغاتی چی آوردین ما که حسابی دلمون تنگ شده بود
سمیه
پاسخ
سلام عزیزم مرسی یهویی شد منم دلم تنگ شده بود
مامان فاطمه
18 آذر 92 18:20
کجا رفتی باز چرا آپ نمیکنی
سمیه
پاسخ
سلام عزیزم مگه این دخمل طلا میذاره که بیام ایشالا فرداشب