اعیاد(عید قربان وغدیر) گذشته مبارک
سلام به دختر عزیزم 2 روز پیش اومدم کلی همه چیز رو توضیح دادم ونوشتم ولی موقع ثبت کردنش همش پرید و منم کلا عصبی شدم و ننوشتم اما حالا یادم نمیاد اون روز چی نوشتم خوب پس خلاصه, هرچی یادمه مینویسم :
خوب اول روز عید قربان که صبح رفتیم دیدن باباجون من وبابایی بعد هم برای ناهار خونه بابابزرگ بابایی دعوت بودیم که رفتیم, بعدظهر هم رفتیم یه دوری زدیم واومدیم خونه ودیدیم که باباجون یه گوسفند قربونی کردن وخلاصه شب به صرف جیگر خونشون بودیم فردا صبح هم رفتیم خونه مامان جونم وتا شب اونجا بودیم وخیلی خوش گذشت چون رفتیم پارک به شما بیشتر خوش گذشت واما عید غدیر که همگی خونه بابابزرگ من وبابایی دعوت بودیم وبرای ناهار اونجا بودیم وعصر رفتیم خونه بابابزرگ بابایی وبعد رفتیم با عمه فاطمه ویلاژتوریست یه دور کامل زدیم و اومدیم خونه.
اینم از این دو روز عیدی که رفتیم بیرون راستی شما از هردو باباجونا عیدی هم گرفتی که دستشون درد نکنه .
اما از این روزهای زینب خانوم بگم که هروز یه طوطی خوش زبون تر داری میشی وهمه قربون صدقه شما میرن مخصوصا من وبابایی آخه ما بیشتر حرف هاتون رو متوجه میشیم وبرای بقیه توضیح میدیم خلاصه اینقدر با نمک صحبت میکنی که نگو مثلا شعر اتل متل توتوله رو خیلی بانمک میخونی:
اتل متل توتوله گاب حسن چجوره نه شیر داره نه پیستون گاوشو ببر هندوستون یک زن کردی بستون اسمشوبذار ام غوزی دور کلاش قرمزی..... بقیش رو هم من میگم و تو میگی: من مورچه بعد سریع میگی نه نه روغن
یا این شعر که:
شیراز جنگلا کره مربا
از اییجا تا شیاز راه درازیست /هی/میون جندلا مار درازیست/هی/ صبح ها موخوریم کله ملبا به به /ظهرا
قیمه کتک
موخوریم خورش قیم به به / شبا موخوریم تتک بابا اه اه
خیلی شعرهای دیگه رو هم بلدی ولی الان من خیلی خوابم میاد حوصله ندارم بنویسم
پس این پست ادامه دارد تا عکسهای بجا مونده از 1ماه پیش رو هم بذارم