مهمونی
سلام به گل دخملی الان تازه خوابیدی اومدم بعداز چند روز یکمی بنویسم
از امشب بگم که عمه فاطمه ومامان جونشون اومدن خونمون مهمونی کلی خوش گذشت مخصوصا به شما چون همش در حال پاس کاری بودی از این دست به اون دست وخلاصه یه لحظه هم رو زمین نیومدی از دیشب وپریشب هم اینکه برای شیرینی ماشین جدید باباجون دعوت شدیم شام بیرون و رفتیم شاندیز ویه شیشلیک خوشمزه خوردیم با عمه جون فاطمه وعمه جون نجمه که نی نیشون توراهه و مامان جون وباباجون و عمو ابولفضل خلاصه خوش گذشت ولی شما خیلی اذیت شدی ونا گفته نماند که حسابی من رو هم اذیت کردی آخه ما میخواستیم شام بخوریم ولی به شما نمیدادیم آخه شما خیلی کوچولویی نمیتونی از این غذاها بخوری جیگرطلای مامانی فدای اون قهر کردنات بشم که خودت رو یه دفعه به عقب میندازی دخمل گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی