واکسن18ماهگی
امروز با مامان جون رفتیم مرکز بهداشت برای واکسن .
ساعت10 صبح به زور بیدارت کردم آخه تنبل خانوم عادت کردن تا لنگ ظهر بخوابن
خلاصه رفتیم وپروندت رو برداشتم و,خانوم مسئول کنترل, شروع کرد به سوال کردن در مورد رفتارات و....و, وزن کردن وقدت رو اندازه گرفتن ویکی یکی تو پرونده یادداشت کرد:
وزن: 11/800
قد: 83/5
دور سر: 46/5
خلاصه بعد از کلی سوال گفت که بریم برا واکسن مامان جون گفت قبل از واکسن اگه برای چشم پزشکی میخوای ببرش رفتیم بینایی سنجی گفت باید سالی یک بار بیاین پس باید شهریور سال دیگه بریم
خلاصه رفتیم برا واکسن من که نیومدم تو اتاق مثل همیشه مامان جون بردنت واسه واکسن منم بیرون اتاق صلوات میفرستادم که یهویی صدات بلند شد منم که فک کردم تموم شد اومدم تو اتاق ودیدم واکسن بعدی رو داره واست میزنه!!!! آخ که دلم برات کباب شد مادر اینقدر اشک ریختی قلبم داشت از جاش در میومد بعد زودی اومدی تو بغلم وکلی گریه کردی بمیره مادر برات عزیزم
بعد از اینکه یکمی آروم شدی رفتیم واسه شنوایی سنجی که خانومه گفت باید خواب باشه اینم از این روز پر استرس که تموم شد البته الان که دارم مینویسم بعد از کلی گریه از درد پا خوابیدی الهی مادرت فدات شه عشقم ,گل قشنگم.
وبعد از اینکه ازمرکز بهداشت برگشتیم مامان جون و دایی جون وخاله الهه اومدن خونمون ویکمی باهات بازی کردن تا سر گرم بشی عزیزترینم