زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

یه پست طولانی!!!!

سلام به دخترم وهمه دوستان عزیزم  بالاخره اومدم بعد از یک ماهی ونیم !! خب این چند وقت خیلی درگیر بودم والبته تنبلی هم چاشنیش شد ونتونستم زودتر بنویسم  حالا همه چی رو تعریف میکنم : اولا اینکه عروسی خاله الهه بود وهمه خانواده درگیر لباس دوختن وخریدن وآرایشگاه اینا بودیم وعروسی 10 اردیبهشت بود وحسابی هم خوش گذشت من وخاله زهرا تو این مدت خیلی زیاد میرفتیم خونه مامان جون تا تو,کارهاشون یکم کمک کنیم وبه ما هم خوش میگذشت از خرید پرده براخونه خاله الهه تا سرویس ولوازم آشپزخونه  خلاصه خانوم ها هم که عاشق خرید!! همش تو بازار بودیم ودر این حین چند باری باهم رفتیم پارک یه روز باعمه فاطمه یه روز با خا...
22 ارديبهشت 1394

سیزده بدر

خوب اومدم از روز سیزده بدر واست بگم که خوب بود وخوش گذشت  اما دلم میخواست یه سری تا جایی که مامانم اینا رفته بودن هم بزنیم ولی دیگه نشد  خوب اما از اونجایی که ما ,خاله بابایی که از یزد اومده بودن رو میخواستیم دعوت کنیم البته به همراه دایی بابایی و تا روز دوازده فروردین  این کار محقق نشد روز سیزده شد مهمونی ما, البته چون مهمونا مون زیاد بودن با مامان جون اینا شریکی مهمونی گرفتیم  وروز سیزده طبق هر سال رفتیم باغ باباجون واونجا بودیم منم چون میدونستم مامان جون غذا رو درست میکنن و من زیاد کار ندارم تصمیم گرفتم ژله تزریقی درست کنم که این کار رو هم انجام دادم وخیلی قشنگ شده بود اما موقع سروشون به مش...
18 فروردين 1394

سال 1394 مبارک

سلام وصدسلام به دختر نازنینم سال 1394 از راه رسید وامیدوارم برای همه ملت ایران یه سال پراز شور وشادی  و پر روزی باشه انشالله تو این سال جدید هیچ مسلمونی گرسنه نمونه وهمه خوشحال باشن , انشالله تو این سال جدید همه به آرزوهاشون برسن کسایی که منتظر نی نی ناز هستن خدا بهشون هدیه بده ,انشالله هیچ بچه ای تو بیمارستان نباشه, انشالله مطب دکتر کودکان همیشه خالی باشه وهیچ بچه ای مریض نشه,  اما این سال جدید رو به تمام دوستان نی نی وبلاگی ودوستان عزیز وصمیمی خودم تبریک میگم . خوب امسال هم طبق هرسال خاله بابایی از یزد اومدن مشهد وهمگی چون ایشون رو دوست داریم خیلی خوشحال شدیم وشب سال تحویل اومدن خونه مامان جون وهمه دور هم سبزی پل...
8 فروردين 1394

30ماهگی واخبار این مدت

سلام به دختر نازنینم خوبی اول از همه با تاخیر زیاد ۳۰ ماهگیت رو تبریک میگم قربونت برم عزیزم بعد از اون که به علت خونه تکونی  وکارهای زیادی که داشتم اصلا وقت نشد که برات بنویسم  خلاصه از این بگم که جمعه گذشته چون هوا خوب بود پرده ها رو بردیم  روی پشت بوم شستم البته بیشتر کارش رو مامان جون بنده خدا انجام داد منم که دیدم خیلی بیکارم فرش تو اشپزخونه رو هم بردم وشستم خیلی هوا خوب بود ولی نمیدونم چی شد که حال و روز من  داغون شد یعنی الان که یک هفته داره میگذره هنوز بعد از سه تا پنی سیلین ویه سرم وکلی قرص وشربت هنوز گلو دردم واصلا نای بلندشدن ندارم تو این وضعیت که حالا روضه های مامان جون شروع شده ومن هنوز نرفتم واینکه  ...
27 اسفند 1393

من اومدم با کلی عکس .........

سلام به دختر نازنینم وهمه دوستان عزیزم  بالاخره من اومدم پای لپ تاپ وعکسهایی که تو این چند هفته گرفتم رو بذارم . والبته الان که درگیر خونه تکونی هستیم وشماهم بسییییییییییییییییییییار همکاری میکنی واز مامان زهرای عزیز هم تشکر میکنم که به من خیلی لطف دارن والبته دوستای گل دیگه اولین عکس از کیک سیب ودارچین که خیلی خوشمزه بود, جاتون خالی   شیرینی پاپاتیا     اینم از دختر نازم که میخواستیم بریم عروسی   زینب خانوم در حرم امام رضا که دلش میخواست توی اون هوای سرد اب با...
15 اسفند 1393

روز مهندس مبارک

سلام به دخترم امروز روز مهندس  بود و یه روز معمولی مثل روزهای دیگه با این تفاوت که چون من مهندس هستم  امروز به افتخار خودم شیرینی نخودی درستیدم والبته برای شام سمبوسه درست کردم  اولین نفر خواهرم بهم تبریک گفت در دنیای مجازی ومن هم به ایشون تبریک میگم که خودش مهندس معماره وبعد پدرم که عاشقشم واگه الان من تونستم درسم رو بخونم تنها مشوقم پدرم بوده البته درسته که سرکار.نرفتم وادامه ندادم ولی همین که تونستم لیسانس روبگیرم خودش کلی کاره  خلاصه کنم از همینجا به تمام مهندسین این روز رو تبریک میگم والبته به دوتا خواهر عزیزم (نیست ماهمه مهندسیم ) وبعد به تمام دوستانم از جمله افسانه جون مامان هیچکس,فاطمه جون مامان بهار ,فاطمه ...
6 اسفند 1393

بافتنی های مامانی

سلام به دختر نازنینم الان که دارم برات مینویسم ساعت 12:55 دقیقه جمعه شب است ودخترک من به دلیل اینکه ساعت 8 خوابیدن تا10 دیگه الان خواب ندارن ومن بدبخت وبیچاره  باید تا نزدیک صبح شما رو همراهی کنم واما از بافتنی هام بگم که بالاخره آماده شد وعکشون رو میخوام بذارم  اول از همه  کلاه برا دخترکم که اولین بافتنی من بود: دومین بافتنی کلاه برای همسرم   واما بافتنی بعدی ست کت وکلاه وشالگردن واسه نفسم واما عشقم با لباسش  البته باید چندتا دکمه نما برا روش بگیرم که هنوز اون چیزی که میخواستم پیدا نکردم...
18 بهمن 1393

28ماهگیت مبارک عزیزم

سلام به دختر نازنینم با تاخیر ۷روزه ۲۸ماهگیت روتبریک میگم عشقم اما از این چند وقت بگم که در حال پرستاری ازبابایی بودیم وبالاخره این دوره سخت هم تموم شد واقعا خیلی سخته که مرد خونت ، مریض باشه ، انشالله که بابایی دیگه مواظب خودش باشه که مریض نشه الان چند روزه که دیگه بابایی تقریبا خوب شده و به حالت سابق برگشته ، اما این هفته یه هفته بدی برای شمابود اونم بخاطر موضوع همیشگی یبوست شما آخه من دیگه واقعا موندم چکارکنم از دست شما دختر بلا طبق دستور دکتر باید داروهات قطع میشد منم همین کار رو کردم اما دوباره به همون حالت برگشتی واین باعث شد که ۴روز مدفوع نکنی وبرای دفعش دچار مشکل بشی البته اون روز رو،با ،یه حمام رد کردی اما نه مثل ...
26 دی 1393