زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

من اومدم با کلی عکس .........

سلام به دختر نازنینم وهمه دوستان عزیزم  بالاخره من اومدم پای لپ تاپ وعکسهایی که تو این چند هفته گرفتم رو بذارم . والبته الان که درگیر خونه تکونی هستیم وشماهم بسییییییییییییییییییییار همکاری میکنی واز مامان زهرای عزیز هم تشکر میکنم که به من خیلی لطف دارن والبته دوستای گل دیگه اولین عکس از کیک سیب ودارچین که خیلی خوشمزه بود, جاتون خالی   شیرینی پاپاتیا     اینم از دختر نازم که میخواستیم بریم عروسی   زینب خانوم در حرم امام رضا که دلش میخواست توی اون هوای سرد اب با...
15 اسفند 1393

روز مهندس مبارک

سلام به دخترم امروز روز مهندس  بود و یه روز معمولی مثل روزهای دیگه با این تفاوت که چون من مهندس هستم  امروز به افتخار خودم شیرینی نخودی درستیدم والبته برای شام سمبوسه درست کردم  اولین نفر خواهرم بهم تبریک گفت در دنیای مجازی ومن هم به ایشون تبریک میگم که خودش مهندس معماره وبعد پدرم که عاشقشم واگه الان من تونستم درسم رو بخونم تنها مشوقم پدرم بوده البته درسته که سرکار.نرفتم وادامه ندادم ولی همین که تونستم لیسانس روبگیرم خودش کلی کاره  خلاصه کنم از همینجا به تمام مهندسین این روز رو تبریک میگم والبته به دوتا خواهر عزیزم (نیست ماهمه مهندسیم ) وبعد به تمام دوستانم از جمله افسانه جون مامان هیچکس,فاطمه جون مامان بهار ,فاطمه ...
6 اسفند 1393

بافتنی های مامانی

سلام به دختر نازنینم الان که دارم برات مینویسم ساعت 12:55 دقیقه جمعه شب است ودخترک من به دلیل اینکه ساعت 8 خوابیدن تا10 دیگه الان خواب ندارن ومن بدبخت وبیچاره  باید تا نزدیک صبح شما رو همراهی کنم واما از بافتنی هام بگم که بالاخره آماده شد وعکشون رو میخوام بذارم  اول از همه  کلاه برا دخترکم که اولین بافتنی من بود: دومین بافتنی کلاه برای همسرم   واما بافتنی بعدی ست کت وکلاه وشالگردن واسه نفسم واما عشقم با لباسش  البته باید چندتا دکمه نما برا روش بگیرم که هنوز اون چیزی که میخواستم پیدا نکردم...
18 بهمن 1393

28ماهگیت مبارک عزیزم

سلام به دختر نازنینم با تاخیر ۷روزه ۲۸ماهگیت روتبریک میگم عشقم اما از این چند وقت بگم که در حال پرستاری ازبابایی بودیم وبالاخره این دوره سخت هم تموم شد واقعا خیلی سخته که مرد خونت ، مریض باشه ، انشالله که بابایی دیگه مواظب خودش باشه که مریض نشه الان چند روزه که دیگه بابایی تقریبا خوب شده و به حالت سابق برگشته ، اما این هفته یه هفته بدی برای شمابود اونم بخاطر موضوع همیشگی یبوست شما آخه من دیگه واقعا موندم چکارکنم از دست شما دختر بلا طبق دستور دکتر باید داروهات قطع میشد منم همین کار رو کردم اما دوباره به همون حالت برگشتی واین باعث شد که ۴روز مدفوع نکنی وبرای دفعش دچار مشکل بشی البته اون روز رو،با ،یه حمام رد کردی اما نه مثل ...
26 دی 1393

اخبار گذشته.......

سلام به دخترک نازنینم  میدونم جدیدا خیلیییییییییییییییییییییییییییییی تنبل شدم ودیر به دیر مینویسم اما چه کنم دیگه خیلی گرفتار بودم ونتونستم بیام  خلاصه کنم همه ی اخبار دو هفته اخیر رو اول ازهمه که  روضه هامون شروع شده بود وهر روز صبح ساعت 5/5 بیدار میشدیم وتا 8 بعضی روزها 9/5 که همه مهمونا میرفتن  در حال فعالیت بودیم اونم اساسی وشماهم بجز روز اول بقیه روزها بیدار میشدی وهمکاری میکردی که یه عکس هم ازت گرفتم ومیذارم.   والبته روز 30 آذر سالگرد ازدواج من وبابایی بود واسه همین یه کیک ویه ژله خوشگل درستیدم اینم عکسش   این کیک روهم یادم نیس...
9 دی 1393

صبحها بفرمایید روضه

سلام به همه دوستان عزیزم ودختر گلم  از امروز روضه هامون شروع شد وتاروز شهادت امام رضا ادامه داره  والان که دارم مینویسم دارن دعای ندبه رو میخونن جای همه خالی درسته از بعد نماز صبح دیگه بیداریم ولی اونم حال وهوای خاص خودش رو داره. دختر کوچولوی من که هنوز خواب تشریف دارن  واما دوستان عزیز مشهدی بفرمایید روضه , اگه خواستین تشریف بیارین نظر بذارید تا آدرس بدم ...
28 آذر 1393

27 ماهگی عشقم وکلی خبر.......

سلام به دختر نازنینم اول از همه که 27 ماهگیت مبارک باشه وانشالله 200ساله بشی عشق مامان وبابا واز اینکه نتونستم برات کیک درست کنم شرمنده چون امروز قرار بود باهم بریم تا برات لباس بخرم اما به دلیل یبوست شما که 3 روز جیش نکرده بودی و مدام فشار میومد بهت وترسیدم تو راه مجبور شم برگردم خلاصه امروز تا ساعت 12 در دستشویی بسر میبردیم اما بریم سراغ خبرهای این یک ماه : اول از همه که مامانیت که از هر انگشتش یک هنر میریزه  یه هنر دیگه هم بهش اضافه شد واونم بافتنیه وتا الان که اومدم در دنیای مجازی سه تا کار انجام دادم اولیش یه کلاه واسه زینب خانوم وبعدیش یه کلاه برا بابایی و الان هم آخرای یه ژاکت زی...
19 آذر 1393

26ماهگیت مبارک شاه پری من

سلام به عزیزترین فرشته روی زمین , که امروز  وارد 26ماهگی شده وداری خانوم  و خانوم تر میشی گل ناز من عاشقانه دوست دارم  . اینقدر خانوم شدی که نگو ونپرس, خلاصه امروز یعنی 93/8/19 دختر نازنینم وارد 26 ماهگی شدی . امروز قرار بود مامان جونشون اینا بیان خونمون ولی بعد تصمیمشون عوض شد و رفتن طبقه بالا یعنی خونه ی مامان جون دیگه,,,, خلاصه برای شام هممون دور هم بودیم کلی خوش گذشت .اما مامانی خیلی تنبل شده وچند  ماهه که دیگه برات ماهگرد رو جشن نمیگیرم وکیک درست نمیکنم ببخشید دیگه مامانی جونم همین که فقط میتونم خونه رو تقریبا مرتب نگه دارم جای شکرش باقیست از دست شما وروجک  روز یک شنبه افسانه جون (مامان هیچکس) دوست م...
19 آبان 1393

ماه محرم ماه امام مهربانیها

سلام به دختر نازنینم , همین الان کلی نوشتم وعکس گذاشتم ولی یهو هنگ کرد  و دوباره...... عصبی شدم پس خلاصه همه اونا رو مینویسم :  اول از همه که  بابا جون وعمه جون فاطمه وعمه جون نجمه همگی رفتن یزد تا برای تاسوعا وعاشورا اونجا باشن منم خیلی دوست داشتم برم ولی  نشد دیگه , بعد برای مراسم تاسوع وعاشورا هردو شب رفتیم مسجد پدر بزرگ بابایی وخیلی حال وهوای خوبی داشت  اما شما منو کلافه کرده بودی یا بیسکوئیت میخواستی یاآب و برای ظهر تاسوعا خونه عموی بابایی ومامانی دعوت بودیم که شله مشهدی معروف رو نوش جان کردیم وظهر عاشورا هم مسجد روستامون که همه خونه پدر بزرگ بابایی ومامانی جمع بودیم وخیلی خوب بود . اما از رفتار شما...
14 آبان 1393