زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

تولد 3 سالگی حانیه جون

تولدتولد تولدت مبارک عزیزخاله انشاالله 120 ساله شی سلام دیروز تولد  حانیه جون ( دختر خاله زینب خانوم) بود که کلی خوش گذشت و اینم از چند تا عکس برای یادگاری : اول از همه که, دوتایی تون لباسی که مامان جون از کربلا براتون خریده بودن رو پوشیده بودین وشده بودین دو قلو   اینجا بهتون گفتم یه دقیقه به من نگاه کنین  ولی بازم      اینم از کیک     قربونت برم که اینقدر خوشحالی خاله جون   از سمت راست (نیایش دختر عمه حانیه,, حانیه جون,, زینب جون,, الینا دختر خاله...
2 آبان 1393

اندر احوالات زینب خانومی

سلام به همه دوستانم والبته دختر گلم . امشب اومدم تا مهمونی دیشب وپارک رفتن امشب رو برات توضیح بدم :  اول دیشب,  که بالاخره خاله نرگس بابایی و مامان جونشون رو دعوت کردیم خونمون ومنم از ساعت 8:30 صبح (فک کن من   8:30 صبح )   بیدارشدم وشروع کردم به فعالیت خونمون که تقریبا مرتب بود فقط یه جارو و گرد گیری میخواست که انجام دادم و البته برای کار دیگه ای صبح  زودتر بیدار شدم  آخه میخواستم ژله درست کنم وفقط سه تا بسته ژله داشتیم دو تا بلوبری ویه دونه آلبالو کلی فک کردم و دیدم که ژله آکواریوم خیلی درست کردم ونمیخوام دیگه درست کنم ژله فرفری هم که چون رنگاش خوب نمیشد درست نکردم ودست به کار ...
29 مهر 1393

در ادامه پست قبلی...........

سلام به همه ی دوستان اومدم تا پست قبلی رو کامل کنم . اول عکسایی که دارم رو براتون میذارم: اینجا رفته بودیم کوهسنگی        اینجا پارک ملت      شام رفته بودیم پیتزا      یاد ش بخیر وقتی شش ماهت بود       اینجا رفته بودیم خونه عمه نجمه وسه تایی تون رفته بودین تو اتاق نگین وبازی میکردین.     اینم از اولین فلافلی که درست کردم وخیلی خوشمزه شد     اینم از سیب زمینی سرخ شده شکل گل      اینم از ته دیگ شکل قلب که ام...
26 مهر 1393

اعیاد(عید قربان وغدیر) گذشته مبارک

سلام به دختر عزیزم 2 روز پیش اومدم کلی همه چیز رو توضیح دادم ونوشتم ولی موقع ثبت کردنش همش پرید و منم کلا عصبی شدم و ننوشتم اما حالا یادم نمیاد اون روز چی نوشتم خوب پس خلاصه, هرچی یادمه  مینویسم : خوب اول روز عید قربان که صبح رفتیم دیدن باباجون من وبابایی بعد هم برای ناهار خونه بابابزرگ بابایی دعوت بودیم که رفتیم,  بعدظهر هم رفتیم یه دوری زدیم واومدیم خونه ودیدیم که باباجون یه گوسفند قربونی کردن وخلاصه شب به صرف جیگر خونشون بودیم فردا صبح هم رفتیم  خونه مامان جونم وتا شب اونجا بودیم وخیلی خوش گذشت چون رفتیم پارک به شما بیشتر خوش گذشت  واما عید غدیر که  همگی خونه بابابزرگ من وبابایی دعوت بودیم وبرای ناهار اونجا ...
26 مهر 1393

روز کودک مبارک فرشته ی من

سلام به دختر عزیزم انشاالله همیشه سرحال و بانشاط باشی مثل الان که بعد از رفتن به دکتر وگرفتن دارو برای رفع یبوست خیلی بهتر شدی ومنم خیلی خوشحالم;-) واما از این روزها که زینب کوچولوی من هر روز داره شیرین وخوردنی تر بشه وای که نمیدونی مامانی چقدر با مزه صحبت میکنی وبعضی وقتها کلمه و جملات بداهه میگی که همه توش میمونن :-D مثلا چند روز پیش رفته بودیم خونه عمه نجمه بعد عمو ابولفضل طبق معمول داشت سر به سرت میذاشت که یهو گفتی إ  دس نزن به موهام خلاب میشه مامانم خوشل کرده:-) من وبقیه=-O خلاصه اینقدر بامزه صحبت میکنی که نگو:-) ولی کارای دیگه هم انجام میدی مثلا اینکه امروز داشتم با خاله افسانه صحبت میکردم یهو به من گفتی شکلات بده منم گف...
17 مهر 1393

سالگرد ازدواج مامانی وبابایی مبارک

      اینک، دست مقدس فاطمه علیها السلام، در دست بی کران علی، حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد. سلام به دختر گلم امروز  روز یکی شدن من وبابایی وروز یه پیوند آسمونیه وقتی بابایی اومدن برای خواستگاری و برای تعیین وقت عقد؛ من گفتم  چند روزه دیگه سالروزازدواج حضرت علی وحضرت فاطمه ست پس باشه برای اون روز و هیچ وقت اون شب سرد که ۲۱ آذر ۸۶ بود رو فراموش نمیکنیم ودر حرم امام رضا این پیوند به یک پیوند جاودانه انجامید وخدا را شاکرم به خاطر سلامتی وزندگی خوبم واز همه مهمتر هدیه نازنینم دختر گلم که واقعا فقط سلامتی وخوشبختیش رو از خدا خواستارم ...
4 مهر 1393

تولدت مبارک پرنسس کوچولوی مامانی

سلام به دوستان نازنینم و البته دختر گلم بله تولد دوسالگی هم گذشت وپرنسس من وارد3 سالگی شد ومن واقعا لذت میبرم که مادر هستم ودارم با جون ودل بهت خدمت میکنم تو همه ی زندگی منی عزیزم خوب اول از همه که هزاران بار خدارو به خاطر چنین فرشته ای شکر میکنم وبعد اینکه از خدا سلامتی وعاقبت بخیری رو برای تو وهمه نی نی ها خواستارم  وبعد از خدا میخوام که هیچ زنی رو از نعمت مادر شدن محروم نکنه وهمه اونهایی که منتظرن رو با چنین هدیه با شکوهی خوشحال کنه .الهی آمین خوب تولد امسال همونطور که قبلا گفته شد بدون حضور خانواده بابایی بود برای همین احتمالا یه تولد دیگه بگیریم  وحالا از تولد بگم که خیلی خوب بود اول از کی...
22 شهريور 1393

***************تولدم مبارک****************

سلام وصد سلام به دختر نازنینم والبته همه دوستای گلم اول از همه اینکه ولادت امام رضا (ع) را به همه ی شیعیان تبریک میگم والبته بیشتر به مشهدی های نازنین  وبعدش هم به خودم تبریک میگم تولدم رو یعنی در ساعت 5:30 دقیقه صبح من وارد 24 سالگی شدم  واین رو بگم که اولین نفری که به من تبریک گفت دوست مهربون ونازنینم فاطمه( مامان متین جون) بود که برام اس ام اس فرستاد و متن اس از این قرار بود: سالروز تولدت رو تسلیت میگم به فرشته های آسمون! چون خیلی سال پیش ازشون جداشدی اما تبریک میگم به خودم چون فرشته زمینی من شدی. پیشاپیش تولدت مبارک سمیه خانوم واما نفر بعد خواهر خوبم زهرا جون بود که تو مراسم عروسی  تبریک گفت. ونفر س...
17 شهريور 1393

تنها 6 روز دیگرتا ..........

سلام به دختر نازنینم وهمه دوستانم  بله فقط 6 روز دیگر تا تولد عشقم ,امیدم , همه هستی من .(زینب نازنینم) مونده ولی من هنوز هیچ کاری نکردم از لحاظ برگزاری جشن منظورمه !!!! از نظر کادو   که توی سال 93 کلی کادوهای خوشگل و گرون واسش خریدیم البته قابل نفسم رو نداره ولی تبلت و النگو از مهمترین کادو های خانوم خوشگله هستش اگه میتونستم تمام دنیا رو به پاش میریختم ولیییییییییییی خوب حالا بریم سراغ کلی خبر : اول اینکه باباجون ومامان جون و........... (بطور کلی خانواده بابایی) رفتن مسافرت اونم یه مسافرت به قول ستایش طولانیییییییییییییییییییییییی. بله وما تنها شدیم البته باباجون ومامان جون و..(خانواده...
14 شهريور 1393

****روزت مبارک عزیزترینم****

      دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک دست او دشمن باغ...
7 شهريور 1393